سلااااااااااام
پريروز نع اونيكي پريروز مهمونمون اومد( دوست خانوادگي) دو تا پسر 24,18 داشتن ماشاااا بهمراه ي دخمل كوچيك
منم پذيرايي كردنم خيطهههه يني دغيغا دوبار ضايع شدم و باعث خنده و سرگرمي پسراشون
اولش كه چايي ميبردم مثه عجوزه ها راه ميرفتم كه يهو نريزن ( روز خواستگاري چيكار كنم؟؟؟ عاغا من خواستگاري چاي نميارم )
بعد يهو نميدونم چي شد كه تعادلم بهم ريخت چاييا تو سيني ريختن
مامانم سرخ و سفيد شد ، دخترش گفت اجي تو هم مثه من دست و پا چلفتي؟؟
بعد پسرا شون خنديدن ( ايششششش رو اب بخندين ، كوووووووووفتت )
دوباره از اول چايي اوردم بزرگترا رد كردم خوشبختانه تلفات جاني و مالي هم نداشت
ولي وختي بعد دخترشون نوبت به پسره رسيد 23 سالههه يهو نوك شالم ( نيمه باز شد) شيرجه زد تو چايي شالم كثيف شد
پسره هم بزو و خندشو گرفت اگه نميگرفت اونجا باهاش برخورد جدييييييي ميكردم
منم خيط شدم ديگه آبروممممممم رفت ايششششششششششش دست و پاچلفتي هم خودتي
اما بالاخره گدا گشنه ها چاييشونو گرفتن ايشششششششش
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ✘ خاطرات یِ دخیـــــ روانیــــ ✘ و آدرس madgirl-1-1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.